English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8845 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upwell U بطرف بالا رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
atop U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
upwards U بطرف بالا
upgrade U بطرف بالا
upward U بطرف بالا
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
upthrust U حرکت بطرف بالا
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
overhand U بازی با دست بطرف بالا
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
aspire U بالا رفتن
aspired U بالا رفتن
aspires U بالا رفتن
aspiring U بالا رفتن
ascendance U بالا رفتن
Mt U بالا رفتن
upwards <adv.> U به بالا [رفتن]
Mts U بالا رفتن
soars U بالا رفتن
soared U بالا رفتن
soar U بالا رفتن
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pole climbing U از تیر بالا رفتن
bump U بالا و پایین رفتن
teeter U بالا وپایین رفتن
remounts U دوباره بالا رفتن
to increase [to, by] U بالا رفتن [به مقدار]
remounted U دوباره بالا رفتن
remount U دوباره بالا رفتن
ascendable U قابل بالا رفتن از
skip U بالا وپایین رفتن
casual uplift U بالا رفتن موقتی
skips U بالا وپایین رفتن
remounting U دوباره بالا رفتن
teeters U بالا وپایین رفتن
ascendible U قابل بالا رفتن از
teetered U بالا وپایین رفتن
teetering U بالا وپایین رفتن
fire raising U بالا رفتن اتش
fire-raising U بالا رفتن اتش
climable U قابل بالا رفتن
sewsaw U بالا و پائین رفتن
skipped U بالا وپایین رفتن
climbing U بالا رفتن از کوه یادرخت
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
climbs U بالا رفتن از کوه یادرخت
climb U بالا رفتن از کوه یادرخت
heaving U بالا و پایین رفتن ناو
swaying U بالا و پایین رفتن ناو
climbed U بالا رفتن از کوه یادرخت
to swirl up U بطور چرخش بالا رفتن
to whirl up U بطور چرخش بالا رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
capillarity U خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pillaring U بالا رفتن ستون دود به طورسریع تنوره کشیدن دود
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
in- U بطرف
in U بطرف
into U بطرف
at U بطرف
levo U بطرف چپ
riverward U بطرف رودخانه
frontward U بطرف جلو
downwards U بطرف پائین
cephalad U متمایل بطرف سر
homes U بطرف خانه
cityward U بطرف شهر
on U بعلت بطرف
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
without U بطرف خارج
heavenward U بطرف اسمان
forwards U بطرف جلو
with U بطرف درجهت
to U بطرف روبطرف
manward U بطرف انسان
apporro U بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
mediad U بطرف وسط
orienting U بطرف خاوررفتن
mesail U بطرف وسط
orients U بطرف خاوررفتن
dorsad U بطرف پشت
mesal U بطرف وسط
home U بطرف خانه
edgeways U بطرف جلوباشد
earthwards U بطرف زمین
eastwards U بطرف مشرق
orient U بطرف خاوررفتن
pakkorro U بطرف بیرون
earthward U بطرف زمین
edgewise U بطرف لبه
frontwards U بطرف جلو
onwards U بطرف جلو
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
to the east of U بطرف مشرق
toward U بطرف نسبت به
abaft U بطرف عقب
rearward U بطرف عقب
homeward U بطرف منزل
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
lean U تکیه دادن بطرف
inboard U بطرف مرکز کشتی
leaned U تکیه دادن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
adaxial U متمایل بطرف محور
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
northwestwards U بطرف شمال غربی
outwards U بطرف خارج بیرونی
phototropism U گرایش بطرف نور
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
northeastward U بطرف شمال شرقی
outward U بطرف خارج بیرونی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
front U بطرف جلو روکردن به
ashore U بکنار بطرف ساحل
downstroke U ضربه بطرف پایین
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
nobble U بطرف خود اوردن
deasil U متمایل بطرف راست
gravitating U متمایل شدن بطرف
nobbled U بطرف خود اوردن
nobbles U بطرف خود اوردن
southeastward U بطرف جنوب شرقی
nobbling U بطرف خود اوردن
gravitate U متمایل شدن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
stern wards U بطرف عقب کشتی
southern U جنوبا بطرف جنوب
fronting U بطرف جلو روکردن به
athwart U از طرفی بطرف دیگر
cephalad U متمایل بطرف راس
downswing U نوسان بطرف پایین
stern ward U بطرف عقب کشتی
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
adductor U تمایل عضو بطرف محور
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
bate U بال زدن بطرف پایین
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
evanesce U بطرف صفر میل کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
pull U بطرف خود کشیدن کشش
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Soar
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com